ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
به دوش پلکِ خسته می کشم سنگینی غم را
کجا خالی کنم این اشک های داغِ نم نم را
یکی دارد به آرامی ولی پیوسته می ریزد
به رگ های تن من تلخی مرگ آور سم را
به هم می ریزد او آرامشم را سرد و سرسنگین
و قاطی می کند دیوانه وار اعصاب آدم را
فرشته نه ، شبیه یک شبح از دور می آید
و خالی می کند روی سرم خاک دو عالم را
سر ناسازگاری دارد وُ می دانم آخر سر
نصیبم می کند این زلزله، ویرانی بم را
سالم پوراحمد
نه صدایش را نازک می کرد...
و نه دستانش را "آردی"...
از کجا باید به "گرگ" بودنش شک میکردم؟